عشقش که سر کلاس زنگ میزد می گفت خانوم اجازه برم آب بخورم ؟
حالا مدتهاست که دیگر اجازه نمیگیرد و این بار معلم است که هر روز میگوید :
چن وقته خیلی داغونی ، برو یه آبی به سر و صورتت بزن.
.
.
من تو را دوست داشتم
تو اما بگذار حفظ شود آبروى دل در سه نقطه ها
.
.
تو و خوشبختی چقدر شبیه به همید
به هیچ کدامتان نرسیدم
.
.
میدانم به خاطر همه ی بایدها
نباید تو را داشته باشم