خَستــــه ام....!
امــــا تَحمـُـــل مـی کُنــم...
خُــــدایـــا روزِگـــارت با من و احساسم بـَــد تـــاکـــرد...!
خَستــــه ام....!
امــــا تَحمـُـــل مـی کُنــم...
خُــــدایـــا روزِگـــارت با من و احساسم بـَــد تـــاکـــرد...!
به خدا تا اندازه ی امیدوار باش که جرات گناه کردن پیدا نکنی
و از اون تا اندازه ی بترس که از رحمت اون ناامید نشوی . . .
روزی حضرت موسی (ع)رو به بارگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود:بار الها، می خواهم بدترین بنده ات را ببینم.
خدا عزیزجان را رحمت كند، همیشه ورد زبانش این دعا بود كه «خدایا من رو محتاج اولادم نكن.» هرچند هفتهشت سال آخر عمرش یعنی زمانی كه زانوهایش را عمل كرد، چنان زمینگیر بود كه از روی ناچاری، این هفته در خانه یكی از فرزندانش اتراق میكرد، تا هفته بعد چمدان به دست عازم آن یكی شود، خودش میگفت: «آوارگی در خانه اولاد، كفاره گناهان این دنیای من است.»