شبي غمگين و سرد ...
مرا در غربت فردا رها كرد ...
تمام هستي ام بود و ندانست ...
كه در قلبم چه آشوبي به پا كرد ...
و او هرگز شكستم را نفهميد ...
اگر چه تا ته دنيا صدا كرد ...
شبي غمگين و سرد ...
مرا در غربت فردا رها كرد ...
تمام هستي ام بود و ندانست ...
كه در قلبم چه آشوبي به پا كرد ...
و او هرگز شكستم را نفهميد ...
اگر چه تا ته دنيا صدا كرد ...